ستیزه گرانی هستیم ؛
گرانبار !
سرشار از درد ورنج ،
نفرت و کینه های پُربار !
همواره در حالِ انتخاب و برگزیدن
میانِ بودن ونمودن!
زنده بودن وزندگی !
وغالبِ انتخاب هایمان درد آورست وحسرتبار
لحظه لحظه های زندگی
چه بی ثمرمی گذرد وبیهوده !
وگذر عمرمان مهدور ،
در سیل خاطره های تلخ گذشته های بی بار !
و انسان !
گرفتار در گردابِ هولناک وهراس آورِ
چه باید کردن هایِ بیهوده و بی نتیجه !
بی آنکه بیندیشد تنها راه نجات و رهائی را ؛
از درون باید جست !
نازنینم !
کافیست دستت را برای آشتی دراز کنی !....
Mohammad-erfan.mihanblog.com
Sheroerfan.blog.ir
شعر عرفان و اعتراض
محمد کدخدایی