(اشک خون !)(عشق وعرفان)
چهارشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۲۱ ق.ظ
دفِ دن دنیدنم را پاره کردند
تار شادی مرا تارش کردند
تار بی پودش کردند
سازِ با سازِ مرا بی ساز کردند
نای پر آوازه ی شاد مرا پر سوز کردند
اشکِ شوق را ،اشک خون کردند و راهم را زدند !
راهِ من ، راهِ دل و راه جنون
لیلی ام را چون ببردند ، زندگی شد اشک وخون
چون مرا از اصل خویش
کشتند وبردند و جدا کردند
سرم را نه ، دلم را سرنگون کردند !
منِ با سر ، ولی بی دل
چنانِ آب و گل کردند !....
Mohammad-erfan.mihanblog.com
شعرعرفان اعتراض
محمد کدخدایی